-
پنجشنبه, ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۴۷ ق.ظ
سوسیالیسم (Socialism) از ریشه لاتینی سُکیوس (Socius) به معنی همراه و شریک یا از واژه ی «سوسیال» (Social) به معنای اجتماعی و پسوند ایسم، در زبان فرانسه گرفته شدهاست. سوسیالیسم (Socialism)در لغت بهمعنی اصالت جمع،جامعهگرایى و جامعهباورى، از واژه فرانسوى سوسیال (Social)بهمعناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius بهمعناى شریک و همراه است.
سوسیالیسم بهمعنای وسیع کلمه، طیف متنوعی از اندیشهها و متفکران را دربر میگیرد که تنها ویژگی مشترک آنها اعتقاد به "لزوم برابری بیشتر برای انسانها و افزایش نقش کارگران در اداره جوامع"است.سوسیالیسم در واقع ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی میباشد.این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیههای کارگری یا پرولتارلیا کمک کند و بهطور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروههای خاص اجرا شود و اصالت دادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود میداند.
سوسیالیسم در واقع ایدئولوژیای است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی است.
اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسی بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسی و آزادی تعریف جامع و مانعی ندارد؛ برخی سوسیالیسم را به معنای برابری، دادگری، پایان استثمار فقرا از سوی اغنیا مطرح میکنند و بعضی مانند بسیاری از آمریکاییها، سوسیالیسم را به معنای مصادره اموال خصوصی و کنترل شدید زندگی خصوصی افراد از سوی دولت، و چیزهای بد دیگر قلمداد میکنند.
بسیاری معتقدند سابقه این مسلک سیاسی به زمان افلاطون میرسد، زیرا افلاطون و همعصرانش گفته بودند: «ثروت متعلق به عموم مردم است و باید به مصرف عموم برسد، چون تمرکز ثروت راه تفرقه مردم را هموار میسازد.»
خاستگاه سوسیالیسم جدید در قرن 19 بوده و در واقع فراورده مستقیم انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه به شمار میرود.
پیدایش سوسیالیسم واکنشی به شرایط اقتصادی و اجتماعی در اروپا بر اثر رشد کاپیتالیسم صنعتی بود.
زایش عقاید سوسیالیستی پیوند تنگاتنگی با ایجاد یک طبقه جدید اما در حال رشد از کارگران صنعتی داشت که از فقر و تحقیری که غالباً یکی از ویژگیهای اوایل عصر صنعتی شدن قلمداد میشد رنج میبردند.
خط اصلی در سوسیالیسم، برابری و عدالت است و شاخصهای آن عبارتاند از:
1. برابری در حقوق سیاسی
2. انکار نظام جهانی و مرزبندی بین کشورها
3. دولتی شدن امور
4. تاکید بر برنامهریزی
5. توزیع عادلانه ثروت
6. اجتماعی بودن مالکیت
7. دخالت دولت در بهبود وضعیت شهروندان از طریق امکانات درمان و بیمه و رفاه اجتماعی و مساعدتهای وسیع مالی و برنامههای بازنشستگی.
اصول مشترک مکتبهای سوسیالیستی
1- اصالت جمع؛ این اصل بهعنوان واکنشی در برابر لیبرالیسم اقتصادی مبتنی بر اصالت فرد و آزادیهای نامحدود فردی شکل گرفته است؛ که درست در نقطه مقابل آن قرار دارد.
2- مالکیت دولتی؛ نفی مالکیّت فردی بر ابزار مادی تولید نیز واکنشی در برابر بهرسمیت شناختن مالکیت فردی بر ابزار تولید بهصورت نامحدود و بهعنوان تنها شکل مالکیت در نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال است.
3- برنامهریزی متمرکز اقتصادی؛ عدم توافق نظریه تعادل خودکار بازار با واقعیات و بروز عدم تعادلها و بحرانهای اقتصادی موجب گردید که سوسیالیسم، برنامهریزی متمرکز اقتصادی را بهعنوان تنها راه علاج هرج و مرجهای اقتصادی مطرح کند.
4- برابری؛ یکی دیگر از مؤلفههای سوسیالیسم، اصل "برابری" است. سوسیالیستها مالکیت خصوصی ابزار تولید را سرچشمه تمام مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهای زیانخیز اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میدانند. بههمین جهت، بر اصل برابری تأکید دارند.
5- فراملیّتی )انترناسیونالیستی: Internationalistic (؛ از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم، تفکرات فراملیتی و گونههایی از تمایلات انسانگرایانه و اومانیستی بودن است (اومانیسم جمعگرا). سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه برای آزاد ساختن کل بشریت را دارند. (نمازی، ص 245-249)
- مکاتب سوسیالیستی:
1- سوسیالیست تخیلی (Utopic Socialism)
2- سوسیالیسم علمی یا مارکسیسم (Scientific Socialism)
3- سوسیالیسم دولتی
4- سوسیالیسم مسیحیگرا
5- سوسیالیسم آنارشیسمگرا
6- سوسیالیسم سندیکاگرا
7- سوسیالیسم صنفگرا
8- سوسیالیسم اخلاقی
9- سوسیالیسم تجدید نظرگرایانه بعد از مارکس
دوره سوسیالیسم بیشاز یک «مرحله عبور» و یک «گذرگاه» نیست؛ بنابراین، کاملاً موقت است؛ بشریت از مرحله سوسیالیسم ـ به هرکس بهقدر کارشـ به مرحله کمونیسم ـ به هرکس بهقدر نیازشـ ارتقا خواهد یافت؛ و بدین ترتیب هرگونه نابرابری اقتصادی هم رخت برخواهد بست.
پارهای از ویژگیهای جامعه سوسیالیستی بدینقرار است:
یکـ دوره سوسیالیسم بیشاز یک «مرحله عبور» و یک «گذرگاه» نیست؛ بنابراین، کاملاً موقت است؛
دوـ دارای دولت است، و دولتش نمیتواند چیزی جز استعداد خشونتآمیز و انقلابی طبقة کارگر (دیکتاتوری پرولتاریا) باشد؛
سهـ به توسط دیکتاتوری پرولتاریا، طبقات دیرینة دارا و توانگر تصفیه میشوند؛ همچنین همه مسلکهای حقوقی، فلسفی، دینی، ادبی، و هنری، که بیانگر آرا و نظرات و اهوای طبقاتِ دارا هستند، همراه با خود این طبقات سرکوبی میشوند.
علیالخصوص، از هیچ تلاشی برای سرکوبی و امحای دین و هرنوع اندیشه فردی فروگذار نخواهد شد؛
چهارـ دیکتاتوری پرولتاریا، اموال سرمایهداران را مصادره میکند، و بدینترتیب، موجب «غصب غاصبین» میشود. مالکیت خصوصی ابزار تولید، ازجمله زمین، ملغی میگردد و در اختیار دولت گذاشته میشود. بدینسان نظام سوسیالیسم دولتی، یا بهتعبیری بسیار دقیقتر، نظام جمعی برقرار میگردد؛
پنجـ از هرکس بهقدر تواناییاش کار میگیرند و به هرکس بهاندازة کارش مزد میدهند؛