-
يكشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۷:۵۱ ب.ظ
"فارابی" یکی از نوابغی است که در زمانه بسیار حساس تاریخی ظهور کرد و توانست تاثیر عمیق و بسزایی را در تفکر اندیشمندان بعد از خود به جا بگذارد، تاثیر فارابی به قدری شگرف است که شاید بتوان گفت او و اندیشههای او بود که توانست زمینه را برای شکوفایی تمدن اسلامی فراهم سازد. دغدغه اصلی فارابی پیوند و تلفیق میان دین و فلسفه بود و معتقد بود که میان دین محمدی و حکمت یونانی تناقضی وجود ندارد و اگر اختلافی وجود دارد مربوط به ظواهر امر است که میتوان با تاویلات فلسفی آن را برطرف کرد.
«معلم ثانی»، «موسس فلسفه اسلامی» و «انتقال دهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام» از جمله عناوینی است که در تاریخ اندیشه اسلامی به ابونصر فارابی اطلاق شده است. در اهمیت جایگاه علمی و فلسفی فارابی همین بس که بسیاری از شارحان و تذکره نویسان از وی به عنوان بزرگترین فیلسوف مسلمان یاد میکنند و مستشرقینی همچون دی فو در مقام قیاس، وی را برتر از ابن سینا برشمردهاند. هرچند در تاریخ اندیشه اسلامی از کندی به عنوان نخستین فیلسوف عرب یاد میشود با وجود این وی هرگز نتوانست مکتبی فلسفی بنا کند و نظامی جامع ارائه دهد.
ولی فارابی به تحقق این امر مبادرت ورزید و به همین دلیل از وی به عنوان «موسس فلسفه اسلامی» یاد میشود. دغدغه اصلی فارابی پیوند و تلفیق میان دین و فلسفه بود و معتقد بود که میان دین محمدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و حکمت یونانی تناقضی وجود ندارد و اگر اختلافی وجود دارد مربوط به ظواهر امر است که میتوان با تاویلات فلسفی آن را برطرف کرد. در این مقاله برآنیم تا جنبههایی از شخصیت این اندیشمند اسلامی را به اجمال مورد بررسی قرار دهیم.
- سیاست فارابی
بدون شک در میان فلاسفه اسلامی، فارابی از جمله فیلسوفانی است که فلسفه وی رنگ سیاسی به خود گرفته و به همین دلیل درک فلسفه وی بدون شناخت روش سیاسی خاص او امکانپذیر نخواهد بود. این مساله تا بدانجا اهمیت دارد که میتوان گفت مهمترین نظریات فلسفی آن حکیم در کتب سیاسی وی همچون «آراء اهل المدینه الفاضله» «کتاب السّیاسه» و کتاب «السیاسات المدنیه» مطرح شده است. در واقع برخی از مورخان و محققین تاریخ فلسفه اسلامی مهمترین قسمت فلسفه فارابی را سیاست میدانند و معتقدند که هدف اساسی همه فلسفه او سیاست است.
ذکر این نکته ضروری است که فارابی هرگز یک سیاستمدار نبود و دغدغه نزدیکی به رجال سیاست را نیز نداشت. در واقع به تعبیر حنا الفاخوری و خلیل البحر در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلام تمایلات شیعی فارابی علت اصلی گرایش وی به سیاست و تحقیق پیرامون امامت بوده است. به همین دلیل وی بیشتر از جنبه نظری به سیاست مینگریست تا جنبه عملی آن.