-
پنجشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۳۶ ب.ظ
سید محمدحسن حسینی(۱۲۳۰ - ۱۳۱۲ق) مشهور به میرزای شیرازی، میرزای بزرگ و میرزای مجدد، از مشهورترین مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم و صادرکننده فتوای تحریم تنباکو. برخی او را «احیاگر قدرت فتوا» دانستهاند. پس از درگذشت شیخ مرتضی انصاری در سال ۱۲۴۳ش، به مرجعیت عام شیعه رسید و تا پایان عمر خود، به مدت سی سال مرجع واحد شیعیان بود. میرزای شیرازی در ۸۲ سالگی (در 24 شعبان 1312ق/ 1 اسفند 1273ش) در سامرا درگذشت و در حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف دفن شد.
شناسنامه
سید محمدحسن حسینی، ۱۵ جمادیالاول ۱۲۳۰ق/۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ش، در شیراز متولد شد. پدرش میرزا محمود، از عالمان دین بود. میرزا محمدحسن، پدرش را در کودکی از دست داد و دائیاش میرزا حسین موسوی معروف به مجدالاشراف سرپرستی او را به عهده گرفت.
میرزا محمدحسن، در سالهای اقامت در اصفهان، و در بین ۱۷ تا ۲۰ سالگی با دخترعموی خود ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نام علی شد. همسر اول میرزای شیرازی، ۱۳۰۳ق درگذشت. او همسر دیگری هم داشت که از او صاحب پسری به نام محمد و همچنین یک دختر شد.
میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۷ق برای انجام اعمال حج به مکه رفت. در این سفر، شریف مکه به دیدار میرزا آمد و او را به خانه خود برد. میرزا حسن در این سفر قصد اقامت دائمی در مدینه داشت و زمانی که این امر ممکن نشد، تصمیم به مجاورت در مشهد گرفت. اما در نهایت به سامرا رفت و تا پایان عمر در آن شهر سکونت داشت.
میرزای بزرگ، دوشنبه ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ق برابر با ۱ اسفند ۱۲۷۳ هجری شمسی، در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در یکی از حجرات صحن حرم امیرالمومنین دفن شد. برخی دلیل مرگ میرزای شیرازی را بیماری برونشیت یا سل دانستهاند و برخی دیگر، درگذشت او را حاصل مسموم شدن از سوی مزدوران دولت انگلیس میدانند. (ویکی شیعه)
زندگی علمی
«حاج میرزا محمد حسن شیرازی، معروف به «میرزای شیرازی بزرگ» ، ابتدا دراصفهان تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب جواهرشرکت کرد و بعد از او به درس شیخ انصاری رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شیخ شد. بعد از شیخ انصاری مرجعیت عامه یافت. در حدود23 سال مرجع علی الاطلاق شیعه بود و هم او بود که با تحریم تنباکو، قرار داد معروف استعماری رژی را لغو کرد. شاگردان زیادی در حوزه درس او تربیت شدند، از قبیل آخوندملا محمد کاظم خراسانی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، حاج آقا رضاهمدانی، حاج میرزا حسین سبزواری، سید محمد فشارکی رضوی، میرزا محمدتقی شیرازی و غیر اینها. از او اثری کتبی باقی نمانده است، ولی احیانا برخی ازآرائش مورد توجه است. در سال 1312 ه. ق درگذشت.» )آشنایی با علوم اسلامی، ص 314؛ شهید آیت الله مطهری(ره))
سالهای 1281 تا 1312 ق عصر مرجعیت و زعامت عامه میرزای مجدد محمد حسن شیرازی است. در اهمیت مقام علمی او همین بس که شیخ اعظم هر وقت مسئله ای را مورد بحث قرار می داد و میرزا حضور داشت، نظر او را جویا می شد. و بارها میرزای شیرازی را مجتهد مطلق معرفی کرد. دیری نپایید که میرزا در درس شیخ بر همگان برتری یافت و آنگاه که استادش و دیگران شایستگیها و خصلتهای ویژه ای در او یافتند، میرزا را بیش از پیش مورد توجه و عنایت قرار دادند. و از این رو با رحلت شیخ اعظم، و با در گذشت آیت الله سید حسین کوه کمره ای، مرجعیت شیعه به وی محول شد. او نخستین مجتهدی است که شیوه اجتهادی شیخ انصاری را ترویج کرد. علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانی دانش پژوهان مکتب میرزای شیرازی را که به تحصیل و تحقیق مشغول بودند بالغ بر سیصد و هفتاد نفر نام برده است. (فقهای نامدار شیعه؛ غقیقی بخشایشی، عبدالرحیم)
هجرتی بزرگ
سامراء در اواخر قرن سیزدهم هجری به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اوضاع پریشان و آشفته ای داشت. شیعیانی که قصد زیارت این حرم مقدس را می نمودند، در هنگام ورود به این دیار و نیز هنگام ترک سامراء مراقب و خوفناک بودند تا مبادا گرفتاری برای شان به وجود آید؛ زیرا از شر عده ای اوباش هیچ گونه تأمین مالی و جانی نداشتند. آنان ضمن غارت اموال و دارایی و ملزومات زائرین، به ایشان لطمات و صدمات فراوانی وارد می کردند. شیعیان اندکی در جوار حرم عسکریین (علیهما السلام) زندگی می کردند که از بسیاری امکانات رفاهی، خدماتی و اجتماعی محروم بودند و در عین حال امنیت جانی هم نداشتند و دچار رقابت های خشن عشایر، تعصبات قومی و نزاع های قبیله ای بودند و نسبت به معارف قرآن و عترت و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) جاهل بودند.
آستان مقدس سامراء با آن سابقه درخشان و تابناک، در حاشیه قرار گرفته بود و صرفا به عنوان شهری تاریخی از آن سخن می گفتند و گویا در دست افرادی با مذهب افراطی به اسارت درآمده بود. گرد و غبار غریبی بر بقعه و بارگاه عسکریین (علیهما السلام) نشسته و شیعیان از این بابت رنج می بردند.
در 1290 قمری میرزای شیرازی که از نظر علم و تقوا، فرزانگی، هوشیاری و فراست، شرح صدر و فروتنی در میان فقهای عتبات عراق و زعمای حوزه نجف اشرف در اوج قرار داشت، به همراه عده ای از مقربان و شاگردان شایسته و برجسته عازم سامراء شد. بزرگان حوزه نجف تصور می کردند که میرزا برای زیارت عازم این شهر شده است، ولی چند ماه که می گذرد و میرزا از سامراء بازنمی گردد، آنان به سامراء می روند و دلیل این امر را از ایشان جویا می شوند. میراز به آنها می گوید که در تصمیم خود استوار است و می خواهد در این شهر بماند. به تدریج شیفتگان این مرجع والاتبار به منظور استفاده از محضرش به سوی سامراء حرکت کردند. رفته رفته سامراء چهره ای تازه به خود گرفت و پذیرای سیل مهاجران، اعم از علما و مردم عادی شد. درس میرزای شیرازی رونق گرفت و این تکاپوی آموزشی و علمی بر سیمای اجتماعی، و اقتصادی شهر اثر گذاشت.
حیات سیاسی و تحریم تنباکو
پس از شکست ایران در نبرد با روسها، استعمار انگلیس تلاش کرد از ضعف ایران استفاده کند و بر ایران مانند هندوستان تسلط یابد. انگلیس میخواست بر شاهرگهای اقتصادی ایران مسلط شود. پس با رایزنیها و حیله های فراوان، امتیاز تنباکو را از شاه ایران گرفت.
سید جمال الدین اسدآبادی، نخستین کسی بود که درباره این ماجرا به میرزای شیرازی که مرجع شیعیان بود، هشدار داد. آن زمان سید جمال به استانبول تبعید شده بود و میرزای شیرازی در سامرا زندگی میکرد. پس از آن، تلگرافهای بسیاری از ایران به سامرا فرستاده شد و میرزا را در موقعیتی خاص و تاریخی قرار داد، زیرا سکوتش به معنای سکوت در برابر غارت ایران بود. او نمیدانست پس از صدور فتوا، شیعه و مرجعیت میتواند از توطئه های انگلیسیها در امان باشد یا نه، چرا که اگر فتوایی میداد، فتوا علیه استعمار غرب بود.
چنین موقعیت خطرناکی برای نخستین بار پیش آمده بود و میرزای شیرازی که تنها و بدون مشاور مانده بود، راهی سرداب غیبت شد و چند روزی به امام زمان (عج) توسل کرد تا اینکه سرانجام پس از ده روز مردم احساس کردند حالت میرزا تغییر کرده است. پس شاگردان ویژه او به دیدارش شتافتند تا از تصمیمش آگاه شوند. استاد پاسخ داد: «امروز اجازه نوشتن فتوا را مولایم به من داد.»
پس قلم را برداشت و تنها یک جمله نوشت: «الیوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان (عج) است.» (انتظار نوجوان اردیبهشت 1385، شماره 11)
سیره عملی
میرزای شیرازی در خوش برخوردی و خوش سلیقگی و شیرینی گفتار نمونه نداشت. در برخورد با هر کس آن چنان که شایسته ی او بود، حقّش را ادا می کرد به طوری که شخص مزبور در هنگام جدا شدن از میرزا در نهایت شادمانی و رضایت، ایشان را ترک می گفت. هیچ کس به سعه ی صدر او نبود. واردشوندگان وملاقات کنندگان او بسیار زیاد بودند و در میان آن ها از مؤمن و منافق، خائن و امین، درستکار و تبهکار دیده می شدند و ایشان با هر کدام بنا بر شأن و منزلتشان سخن می گفت. (مجله گنجینه آذر 1380، شماره 9)
روزی آخوند خراسانی در مجلس درس استاد خود میرزای شیرازی در سامرا شرکت کرد تا از سخنان وی کسب فیض کند. استاد بالای منبر نشسته بود و برای اثبات نظر خود اقامه دلیل می کرد. آخوند بر نظر استاد ایراد کرد و از خود نظری دیگر بیان داشت. استاد در مقام جواب برآمد و دلایل شاگرد خود را رد کرد و باز برای اثبات نظر خود دلیلهای دیگر آورد و این دو سه بار تکرار شد. سایر طلاّ ب ساکت نشسته بودند و به مباحثه آن دو با دقّت هر چه تمام تر گوش فرا می دادند. چون کار مباحثه و مناظره بالا گرفت آخوند به عنوان احترام نظر استاد را قبول و سکوت اختیار کرد.
فردای آن روز هنگامی که میرزا برای تدریس بر فراز منبر آمد قبل از شروع درس رو به طلاّ ب و فضلای جلسه درس گفت: «در مسأله دیروز حق با جناب آخوند بود و نظر ایشان درست است.»(فصلنامه فقه اهل بیت فارسی، شماره 42 , مختاری، رضا)