-
چهارشنبه, ۵ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۸ ب.ظ
فضلالله کجوری، مشهور به شیخ فضلالله نوری (۱۲۵۹قـ۱۳۲۷ق)، از مجتهدان طراز اول در تهران و از پیشروان جنبش مشروطه ایران بود. وی با پشتیبانی آخوند خراسانی، اصل دوم ممتم قانون اساسی مشروطه مبنی بر تشکیل هیئتنظار را به تصویب مجلس شورای ملی رساند ولی به دلیل اختلاف با دیگر نمایندگان درباره برخی از اصول متمم قانون اساسی مشروطه، از مجلس کنارهگیری کرد و با راهاندازی جریانی که مشروعهخواهان نام گرفت، اعتراضات شدیدی بر مشروطهخواهان و مشروطیت وارد کرد.
شیخ فضلالله با همراهی کردن مخالفان مشروطه در ماجرای به توپبستن مجلس، جمعآوری امضا از علما برای عدم بازگشایی مجلس بعد از بهتوپبستهشدن آن توسط محمدعلی شاه و نوشتن رسالههایی از جمله رساله حرمت مشروطه، مخالفت مشروطهخواهان را به خود جلب کرد.
وی پس از دوره استبداد صغیر و فتح تهران بهدست مشروطهخواهان در دادگاهی محاکمه و سرانجام اعدام شد.
ولادت و نسب
شیخ فضلالله کجوری معروف به نوری فرزند ملاعباس نوری طبری، در منطقه نور مازندران در ۲ ذیالحجه ۱۲۵۹ق در کجور زاده شد.[۱] وی فرزند ملاعباس نوری طبرسی است. مادر او دختر میرزامحمدتقی نوری و خواهر میرزاحسین نوری (محدث نوری) بود. شیخ فضلالله خواهری داشت که بدون فرزند درگذشت.[۲]
استادان و شاگردان
وی در آغاز جوانی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خود پرداخت و برای تکمیل تحصیلات، همراه میرزاحسین نوری به نجف مهاجرت کرد و در حوزه به درس شیخ راضی آل خضر، میرزا حبیبالله رشتی و سید محمدحسن شیرازی راه یافت و پس از نیل به مرتبه اجتهاد به اشاره میرزای شیرازی برای ارشاد و هدایت مردم، به تهران آمد.[۳]
برخی از شاگردان وی از این قرارند:
علامه محمد قزوینی
محمدباقر قائنی بیرجندی [۴]
ملا علی مدرس
شیخ غلامحسین مازندرانی[۵]
میرزا مهدی آشتیانی [۶]
فرزندان
شیخ فضلالله چهار پسر و شش دختر به نامهای ذیل داشته است:
ضیاءالدین
هادی
مهدی
جلالالدین
انیسالشریعه
احترامالشریعه
بدیعالزمان
انورالزمان
اقدسالزمان.
دختری که از همه مسنتر بوده و با خانواده شیخ عبدالنبی نبوی ازدواج کرده بود.[۷]
به روایتی دیگر، فرزندان وی به تفصیل دو همسرش چنیناند: از همسر اول سکینه دختر محدث نوری (دختر دایی اش) سه پسر و چهار دختر که به ترتیب عبارتند از: میرزامهدی، آقاضیاءالدین کیانوری، میرزا هادی نوری، زینتالشریعه، مرضیه، احترامالشریعه، بدیعالزمان، خدیجه. از همسر دوم، یک پسر و سه دختر به نامهای: میرزاجلالالدین کیا، منیره، اقدسالزمان، انورالزمان.[۸]
فعالیتهای سیاسی
حضور در جنبش تنباکو
در جریان جنبش تنباکو، هنگامی که ناصرالدین شاه به میرزا حسن آشتیانی دستور داد که یا در ملأ عام قلیان بکشید یا از شهر بیرون رود و میرزا تصمیم به بیرون رفتن گرفت، اولین کسی از علما که در حمایت از میرزا به خانه وی وارد شد، شیخ فضل الله بود.[۹]
انقلاب مشروطه
شیخ فضلالله در آغاز نهضت مشروطه اگرچه با دیده تردید به این نهضت نگاه میکرد و علیرغم دوستی با عینالدوله (صدراعظم وقت)،[۱۰] با سایر روحانیون مشروطهخواه در مهاجرت کبری به قم شرکت کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی تا زمان تصویب متمم قانون اساسی مشروطه کوچکترین مخالفتی از او مشاهده نشد.[۱۱]
در زمان تصویب متمم قانون اساسی شیخ فضلالله با حمایت آخوند خراسانی اصل دوم متمم مبنی بر تشکیل هیات نظار را به تصویب مجلس رساند ولی به دلیل اختلاف با دیگر نمایندگان درباره برخی از اصول قانون اساسی از جمله اصل هشتم مبنی بر برابری همه شهروندان در مقابل قانون، اصل نوزدهم مبنی بر تحصیل اجباری در مدارس دولتی و اصل بیستم مبنی بر آزادی مطبوعات از مجلس کنارهگیری کرد و با تشکیل مجالس اعتراضی به مناسبتهای مذهبی از جمله ایام فاطمیه اعتراضات خود را به مجلس و قانون شروع کرد که با واکنش مشروطهخواهان مواجه شد و با همراهی عدهای دیگر از علمای مخالف مشروطه به تحصن در زاویه مقدسه عبدالعظیم حسنی دست زد.[۱۲] شیخ فضلالله و همراهان که عنوان مشروعهخواه بر خود نهادند با انتشار رسالهها و لوایحی خواستار اعمال برخی اصلاحات در متن متمم و افزودن لفظ مشروعه بعد از مشروطه بودند.[۱۳] از سخنان اوست که:
«ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تأسیس این اساس بیش از همه کس میدانم. زیرا که علماء بزرگ ما که مجاور عتبات عالیات و سایر ممالک هستند هیچیک همراه نبودند. و همه را بااقامه دلایل و براهین من همراه کردم. از خود آن آقایان عظام میتوانید این مطلب را جویا شوید. الآن هم من همان هستم که بودم. تغییر در مقصد، و تجددی در رأی من بههم نرسیده است. صریحاً میگویم همه بشنوید، و به غائبین هم برسانید، که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. بهاین معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسش بر اسلامیت باشد. و برخلاف قرآن، و برخلاف شریعت محمدی(ص)، و برخلاف مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارد. من هم چنین مجلسی میخواهم. پس من و عموم مسلمین بر یک رأی هستیم. اختلاف میان ما، و لامذهبها است، که منکر اسلامیت، و دشمن دین حنیف هستند. چه بابیه مزدکی مذهب و چه طبیعیّه فرنگی مشرب.»[۱۴]
وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیهای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادیخواهان شدیداً اعتراض کرد و گفت:
«آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آن همه کتیبههای زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، میخواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.»[۱۵]