انجمن علمی علوم سیاسی

(هم‌اندیشی و هم‌افزایی طلاب علوم سیاسی اسلامی)

حکیم ملاصدرا(صدرالمتألهین)

ولادت و تحصیلات:

  محمد بن ابراهیم قوامى شیرازى، ملقب به صدر المتألهین یا ملا صدرا در نهم جمادى‌الاولى 979ق، در شیراز، دیده به جهان گشود.
  آنچه به یقین از او مى‌دانیم این است که او در شیراز، از پدرى صالح به نام ابراهیم بن یحیى قوامى متولد شده است و گفته‌اند: ابراهیم، از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان محترم قوامى بود و صاحب فرزند پسر نمى‌شد، لذا نذر کرد درصورتى‌که خداى متعال به او پسرى صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم، بسیار کمک کند. آرزوى وى در وجود محمد، تحقق یافت. این فرزند، در دامن پدر، با عزت و کرامت آموزش دید و پدر، او را به فراگیرى دانش تشویق نمود.
   وقتى پدر وفات یافت، محمد براى تکمیل تحصیلات خود به اصفهان که مرکز دانش و دولت در عهد صفویه بود، مهاجرت کرد. از بررسى زندگى وى، مشخص مى‌شود که هنگام هجرت به اصفهان، از مقام علمى و عملى ممتازى برخوردار بوده است، زیرا در ابتداى ورود به حوزه اصفهان، در درس شیخ بهاء الدین عاملى شرکت نمود؛ درحالى‌که هرکسى، شایستگى حاضر شدن در درس شیخ بهائى، شیخ الاسلام آن زمان را نداشت.
  صدر المتألهین، چنان شیفته آموختن بود که همه اموالى را که پدرش بر جاى گذاشته بود، در راه تحصیل دانش صرف کرد. او به مکتب فلسفى-عرفانى که در آن زمان پیروان زیادى داشت، روى آورد. این مکتب، چنان اشتیاقى را در او برانگیخت که راه را بر دیگر گرایش‌هاى او بست و از او عارف و فیلسوف و متألهى یگانه و بى‌نظیر یا کم‌نظیر پدید آورد. او خود به این عشق و اشتیاق، در مقدمه «اسفار»، اشاره کرده و گفته است: براى درک فلسفه الهى، در جوانى تلاش بسیارى کردم.
  عشق او به فلسفه و گرایش به آن، موجب جلب توجه او به درس فیلسوف عصر خود، محمدباقر میرداماد، متوفاى 1040ق، شد. صدر المتألهین، در بسیارى از نوشته‌هایش، از او به بزرگى یاد نموده و از جمله در شرح حدیث اول اصول کافى، آورده است: «سید و سند و استاد و تکیه‌گاه من در معالم دین و علوم الهى و معارف حقیقى و اصول یقینى...».
 
   مراحل حیات علمى:

  با بررسى زندگى علمى صدر المتألهین، سه مرحله اساسى در زندگى او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفى بزرگ پدید آورده است:


  مرحله اول، دوره شاگردى اوست که دوره بحث و بررسى نظریه‌هاى متکلمان و فلاسفه و گفت‌وگوهاى آنهاست. معلوم مى‌شود هنوز روش عرفانى او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتاب‌هاى حکما و فلاسفه را بسیار مى‌خواندم تا آنجا که مى‌پنداشتم به دانشى دست یافته‌ام، اما هنگامى که به یافته‌هاى خود نظر کردم، با وجود اینکه در باره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشى از مسائل در باره نفس انسانى بسیارى مطالب مى‌دانستم، دریافتم که با دانش واقعى و حقیقت هستى که جز از طریق مکاشفه و ذوق به دست نمى‌آید، بیگانه هستم».
  مراد او از دانش واقعى، مکاشفات عرفانى است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتداى عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیاده‌روى کرده، اظهار پشیمانى کرده است: «از اینکه بخشى از عمر خود را در جست‌وجوى نظریه‌هاى فلاسفه و متکلمان مجادله‌گر و نازک‌اندیشى‌هاى آنان هدر دادم و به فراگیرى جربزه آنان در سخن و چگونگى مباحثه پرداختم، استغفار مى‌کنم».
  هرچند او پشیمانى خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثى (فلسفى- کلامى) و روش عرفانى را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشى دیگر (مکتب علمى او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثى را در پیش نگرفته، بلکه آمیخته‌اى از روش بحثى و عرفانى را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنان‌که در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را در باره وحدت وجود نوشته است.
  به دلیل بیان علمى همین نظریه‌ها و خوددارى نکردن از اظهار علنى آنها، مردم سطحى‌نگر، وى را در تنگنا قرار دادند؛ چنان‌که خود در نوشته‌هایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگى وى با این مشکلات شروع شد.


  مرحله دوم، دوره گوشه‌نشینى و دورى از مردم و روى آوردن به عبادت و ریاضت در بعضى از کوه‌هاى دوردست واقع در کهک، از روستاهاى قم، مى‌باشد. این گوشه‌نشینى، مدت پانزده سال به طول انجامید.
  صدر المتألهین، شرح گوشه‌نشینى خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتى مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتى دیدم زمانه با من سر دشمنى دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعله‌هاى آتش جهالت و گمراهى برافروخته‌تر و بدحالى و نامردى، فراگیرتر مى‌شود، ناچار روى از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیاى خمودى و جمود و ناسپاسى به گوشه‌اى پناه بردم و در انزواى گمنامى و شکسته‌حالى پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکسته‌دلان بر اداى واجبات، کمر بستم و کوتاهى‌هاى گذشته را در برابر خداى بزرگ به تلافى برخاستم. نه درسى گفتم و نه کتابى تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القاى درس و رفع اشکالات و شبهات و... نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانى و اختلال، پایدارى اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالى که گوش مى‌شنود و چشم مى‌بیند، چگونه چنین فراغتى ممکن است... ناچار از همراهى با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنى روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بى‌اعتنا شدم، آن‌گاه روى فطرت به‌سوى سبب‌ساز حقیقى نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زارى برخاستم و مدتى طولانى بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهى در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتى بر آن افاضه شد و اسرار نهانى جبروت بر وى گشود و در پى آن به اسرارى دست یافتم که در گذشته نمى‌دانستم و رمزهایى برایم کشف شد که به آن‌گونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهى، حقایق ربوبى، ودیعه‌هاى عرشى و رمز و راز صمدى را که با کمک عقل و برهان مى‌دانستم، با شهود و عیان، روشن‌تر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق ، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آن‌چنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست».
  (اسفار، ج 1، ص 7).
  مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانى، عرفانى و قرآنى است. کتاب «اسفار»، نخستین و گران‌مایه‌ترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افکار و نظریه‌هاى جدید و مکاشفات عرفانى ملا صدرا و اساس دیگر نوشته‌هاى اوست.
 
   مکتب فلسفى صدرا:

  به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه به دست مى‌آید:
  1. گفت‌وگو و فراگیرى و آموزش که بر پایه قیاس‌ها و مقدمات منطقى، استوار است؛
  2. علم لدنى که از راه الهام و کشف و حدس به دست مى‌آید.
  علم لدنى، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوت‌ها و لذت‌ها و رهایى از آلودگى‌ها و ناپاکى‌هاى دنیا به دست مى‌آید. اینها باعث مى‌شود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمى، آن‌گاه که داراى سرشت و طبیعت ثانوى شود، با عقل فعال متحد مى‌گردد.
  از دیدگاه صدرا، علم لدنى، قوى‌تر و محکم‌تر از دیگر علوم است و دسترسى به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافته‌اند. صدرا، گرچه، علم شهودى و لدنى را بسیار ستایش مى‌کند و بسنده کردن به مباحث برهانى را فراوان نکوهش مى‌نماید، بااین‌همه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنان‌که خود وى، جمع نموده و تنها کسى است که در این جمع، موفق بوده و به درجه‌اى رسیده که هیچ‌یک از فلاسفه و عرفاى اسلامى به آن نرسیده است؛ چنان‌که خود در جاهاى متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.
  ملا صدرا پیوسته از کسانى که یکى از دو شیوه را به کار مى‌برند، بدگویى مى‌کند مانند سخنى چنان‌که در «مفاتیح الغیب»، ص 3 و در «اسفار»، ج 1، ص 4، مى‌نویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفته‌هاى فیلسوف‌نمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحة الکتاب»، از گروه نخست، به بدعت‌گذار گمراه‌کننده و از گروه دوم، به تعطیل‌گران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفه‌اى که او دیگران را به آن فرامى‌خواند و بر آن پافشارى مى‌کند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.
  با تأمل در آثار صدر المتألهین، به این حقیقت مى‌رسیم که وى شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که مؤالف با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم مى‌داند و هر دو را روشنگر یک حقیقت مى‌خواند؛ به‌گونه‌اى که مى‌توان آثار دینى او را شرح فلسفه وى با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفى او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگى (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگى پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهى مى‌رسیم که صدر المتألهین، بناى عظیم حکمت متعالیه را در مثلثى که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحى و مهندسى نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکى بودن، سه‌تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستى، عقیده‌اى است مردود و شرک‌آمیز، ولى در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتى است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفى ملا صدرا تجلى یافته است.
  آن حقیقت واحدى که به اعتقاد صدرا، برهان و عرفان و قرآن، هریک، به زبانى صفت حمد آن را گفته‌اند، معرفت است، اما راستى متعلق این معرفت کیست و چیست؟ از نگاه ملا صدرا، این معرفت، در درجه اول باید به خدا و نزدیک‌ترین و راست‌ترین راه به‌سوى او و آخرت، تعلق گیرد و در درجه دوم، به راهنمایان و راهزنان و آنچه باید جان را بدان آراست یا از آن پیراست.
 
   جایگاه علمى ملا صدرا:

  براى پى بردن به مقام علمى وى، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدر الدین، محمد بن ابراهیم قوامى، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسى لذت‌بخش است. من از زمره کسانى هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروى مقاومت، آزاداندیشى، بیان نیکو، کمال و پختگى اندیشه‌ها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وى رفته است، شگفت‌زده‌ام. ویژگى‌هایى که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگى او درک کنم، از نوشته‌ها و کتاب‌هایش احساس نموده‌ام.
  صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهى است که در هر چند سده، یکى پا به عرصه وجود مى‌نهد. در سه سده گذشته، وى، بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است که در فلسفه یونانى و اسلامى سرآمد و بنیان‌گذار مکتبى فلسفى بوده است. فراگیرى و پژوهش فلسفى ما همواره بر آثار او مبتنى بوده، به‌خصوص اسفار که از مهم‌ترین کتاب‌هاى فلسفى قدیم و جدید به شمار مى‌آید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشته‌هاى او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنان‌که حتى فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار مى‌کنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانى، شنیدم که مى‌گفت: اگر بدانم کسى رموز اسفار را مى‌فهمد، براى شاگردى به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردست‌ترین نقطه جهان باشد.
   گویى افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایه‌اى از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالى آن درک کرده است.
  همچنین بر این باورم که صدر المتألهین، یکى از بزرگان فلسفه اسلامى است. او و ابونصر فارابى و ابن سینا و نصیر الدین طوسى، همگى از بزرگان فلسفه اسلامى به شمار مى‌آیند. بنیان فلسفه اسلامى، بر آراى آنها نهاده شده و صدر المتألهین که آخرین فیلسوف بزرگ اسلامى محسوب مى‌گردد، آثار و آراى دیگران را تفسیر نموده و بزرگ‌ترین فیلسوف اسلامى است؛ گرچه در عرفان و مکاشفه نیز سرآمد است».
 
   وفات:

  صدر المتألهین که با دو شاه‌بال علم و عمل، از خویش تا خدا پر کشیده بود، براى تجدید پیمان و براى اینکه آنچه را با ریاضت‌هاى فکرى و عملى دریافته بود، با زبان حال و قال واگویه کند و همه را با حرکاتى نمادین بر گرد خانه دوست و درنگ کردن در کوى او و پیوسته دویدن به‌سوى او و خود را ندیدن و تنها او را دیدن و او را خواندن و از مشعر و عرفات او جرعه جرعه شعور و معرفت نوشیدن و خواسته‌هاى خویش را در برابر او قربان کردن، به خود یادآورى نماید، بارها با پاى پیاده به زیارت بیت‌الله شتافت، ولى در آغاز یا پایان هفتمین سفر، در سال 1050ق، در سن 70 سالگى، در شهر بصره، رنجور گشت و به شوق طوف در فضاى عالم قدس، تخته‌بند تن را فکند و غبار بدن را از چهره جان زدود و پاک و آزاد به دیار همیشه‌پایدار یار شتافت.
   به قولى، پیکر او را به شهر نجف بردند و در طرف چپ صحن حرم امام على(ع)، به خاک سپردند.
 
   معروف‌ترین اساتید صدرا:

  1. شیخ بهاء الدین جبل عاملى؛
  2. محمدباقر میرداماد؛


  معروف‌ترین شاگردان صدرا؛
  1. ملا محسن فیض کاشانى؛
  2. ملا عبد الرزاق لاهیجى.
 
   آثار گران‌بهاى صدرا:

  آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانسته‌اند که برخى از آنها عبارتند از:
  1. الاسفار الاربعة یا الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة؛
  2. المبدأ و المعاد؛
  3. الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة؛
  4. اسرار الآیات و انوار البینات؛
  5. المشاعر؛
  6. الحکمة العرشیة؛
  7. شرح الهدایة الاثیریة؛
  8. شرح الهیات الشفاء؛
  9. رسالة الحدوث؛
  10. رسالة اتصاف الماهیة بالوجود؛
  11. رسالة التشخص؛
  12. رسالة سریان الوجود؛
  13. رسالة القضاء و القدر؛
  14. رسالة الواردات القلبیة؛
  15. رسالة اکسیر العارفین؛
  16. رسالة حشر العوالم؛
  17. رسالة خلق الاعمال؛
  18. اجوبة المسائل الثلاث؛
  19. رسالة التصور و التصدیق؛
  20. رسالة فی اتحاد العاقل و المعقول؛
  21. کسر الاصنام الجاهلیة؛
  22. جوابات المسائل العویصة؛
  23. رسالة حل الاشکالات الفلکیة فی الارادة الجزافیة؛
  24. حاشیه بر شرح حکمة الاشراق سهروردى؛
  25. رساله‌اى در حکمت جوهرى؛
  26. رساله‌اى در الواح معادى؛
  27. حاشیه بر الرواشح میرداماد؛
  28. شرح اصول الکافی؛
  29. رسالة المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیة؛
  30. مفاتیح الغیب؛
  31. تفسیر القرآن الکریم؛
  32. تفسیر سوره الاضحى.
  33. إیقاظ النائمین؛
  34. متشابهات القرآن؛
  35. زاد المسافر (زاد السالک)؛
  36. رسالة فی إصالة جعل الوجود؛
  37. التنقیح فی المنطق (اللمعات الإشراقیة فی الفنون المنطقیة)؛
  38. الخلسة؛
  39. دیباجة عرش التقدیس؛
  40. رسالة فی المزاج؛
  41. حل شبهة الجذر الأصم؛
  42. الحاشیة على القبسات؛
  43. اثبات شوق الهیولى بالصورة؛
  44. شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفى عام»؛
  45. الحرکة الجوهریة؛
  46. دیوان شعر (جمع‌آورى ملا محسن فیض).


منبع: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی