-
پنجشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ب.ظ
- حجت الاسلام سیدمحمدباقر اعتماد:
منافع ملی از پایهایترین و مرسومترین مفهومها و واژههای سیاسی، به ویژه در سیاست خارجی کشورها است. هرچند در دوره ما اصطلاح منافع ملی(National Interest) و توجه به آن از الفبای سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی دولتها به حساب میآید،(باید گفت که بر خلاف کاربرد رایج این واژه، معنای آن در ابهام قرار دارد و قبل از هر چیز باید بپرسیم که منافع ملی چیست؟ و تعریف خود را از آن ارائه دهیم و پاسخ دهیم که چگونه میتوان گفت اقداماتی که نتایج آنها از پیش تعیین شده نیست و در تعامل با رفتار سایر واحد ها معنا پیدا میکند موجب بقا و افزایش قدرت ملی میشود؟[1])
با توجه به زاویه نگاهها و نظریات نظام بینالملل، تعاریف متفاوتی از منافع ملی ارائه شده، به طور مثال در نظری رئالیسم، جهان دارای ماهیتی رقابتی است و منافع بازیگران مختلف در تضاد از یکدیگر از این نظریه جهان را محلی ناامن میداند، که در آن هر دولت تنها با تکیه بر تعقیب منافع ملی میتواند بقای خود را تامین کند و در صورتی که منافع ملی در خارج از چارچوب طرحریزی سیاست خارجی قرار بگیرد دولتها نابود خواهند شد.
از دیدگاه جیمز رونالد روزنا منافع ملی مفهومی است که سیاست خارجی یک کشور را بایستی بر اساس آن مورد ارزیابی و تشریح قرارداد.( Rosenau,1964:35) مورگان در کتاب سیاست میان ملل منافع را در چارچوب قدرت تعریف میکند و بر این اساس مینویسد: سیاستمداران براساس منافعی که به عنوان قدرت* تعریف شده است اقدام میکنند. در این تعریف منافع ملی در ارتباط مستقیم با قدرت تعریف میشد و بر خلاف دیدگاه مارکسیستی که منافع ملی را حافظ قدرت طبقه مسلط میدانست این دیدگاه نگاه کل نگر نسبت به منافع ملی دارد و آن را منافع کشور بدون توجه به آنچه که در درون آن میگذرد میداند(Thompson & Morgenthau,1985:5)
از دیدگاه والتز منافع ملی توسط سیستم بینالملل به دولت تامین میشود و دولتها نمیتوانند به گونهای رفتار کنند که از تاثیر سیستم بینالمللی بگریزند. از آنجا که از دیدگاه رئالیستهای ساختاری مانند والتز، آنارشی به منافع شکل میدهد.(Donnelly,2001:153) در این دیدگاهها مفهوم منافع بر پایه مفهوم قدرت تعریف میشود که بر مبنای آن اهداف سیاست خارجی هر کشور نباید فراتر از قدرت آن کشور تعریف شود؛ چرا که منابع تحقق خواستههای ملی برای کشورها در نظام بین الملل به شدت محدود است. با این وجود، جیمز روزنا یکی از بزرگترین نظریه پردازان اخیر روابط بینالملل از این نگرش انتقاد میکند و تاکید دارد که منافع ملی کشورها ریشه در ارزشها دارند و در محاسبه قدرت آنها ارزشهای مطلوب آنها نیز دخیل هستند و در نتیجه کشورهای مختلف اهداف متفاوتی را دنبال میکنند.
با وجود این دیدگاههای متفاوت، تعریف نگارنده از منافع ملی عبارت است از:«اهداف عام و ماندگار که یک دولت-ملّت آن را ارزش دانسته و برای دستیابی به آنها تلاش می کند». با این تعریف، منافع ملّی، مفهوم وسیعی یافته و حیطه وسیعی مانند دستیابی به انرژی، منابع، مواد خام، فنّاوری جدید، توسعه اقتصادی، منطقه نفوذ و دفاع از اتباع خود در خارج از مرزها و... را نیز در خود، جای میدهد.
مفهوم منافع ملّی غالبا با سیاست خارجی در ارتباط است. با وجود این، با سیاست داخلی نیز بی ارتباط نیست. مثلاً وقتی گفته میشود منافع ملّی ما ایجاب میکند که به فنّاوری هستهای دست بیابیم، در واقع به بُعد داخلی منافع ملّی اشاره شده است.[2]
نکته دیگر آنکه مفهوم منافع ملی در دو جهت کارایی و کاربرد دارد: تحلیل سیاسی و عمل سیاسی.
- بررسی مفهوم منافع ملی با استفاده از چهار سطح تحلیل فرد، گروه، دولت و سیستم / دکتر ابو محمد عسگرخانی، منوچهر شفیعی اینچهای فصلنامه مطالعات منافع ملی، دوره 1، شماره 2، زمستان 1394، صفحه 1-13
- نقل شده از، امنیّت ملّی و نظام بین المللی، جلیل روشندل، تهران: سَمت، 1374، ص 33
* از دیدگاه واقعگرایانهٔ هانس جی. مورگنتا، دو مفهوم اساسی امنیت و منافع ملی، نیروی محرکهٔ هدایت امور دولتها-ملتها در جهان پر هرج و مرج امروزند. منافع یک کشور از همان منظر قدرت در علم سیاست تعریف میشود و در تبیین منافع ملی، هیچگونه ارزشگذاری خوب و بد قابل تشخیص وجود ندارد.